ويژگي هاي معماري ايراني اسلامي-قسمت دوم
در بخش اول این مقاله ويژگي هاي معماري ايراني اسلامي را از ديدگاه دكتر پیرنیا بررسی کردیم.
با ما در مقاله ويژگي هاي معماري ايراني اسلامي-قسمت دوم از دیدگاه دکتر فلامکی همراه باشید.
در طول بررسيهايي که در آثار دکتر فلامکی صورت گرفت به اين نتيجه رسيديم که از نظر ایشان 5 عنصر در معماري ايران وجود دارد:
- يکم : يگانگي ميان موجوديت هاي کاربردي کالبدي – شکلي
- دوم : نقش راستاها و کنج ها در شکل گيري معماري
- سوم: نقش زمان در تدوين شالوده مکاني معماري
- چهارم: تعيين مسير در فضاي معماري
- پنجم : نقش معماري به مثابه وسيله ارتباط گروهي
با هم همه این موارد پنجگانه را بررسی می کنیم:
مراجعه سریع به عناوین مطلب
يکم : يگانگي ميان موجوديت هاي کاربردي کالبدي – شکلي
توزيع مکانهايي که هر يک داراي کاربردي ويژه اند و در جاي جاي مسير دروني يک بنا قرار مي گيرند تا دسترسي مستقيم به اين مکان ها ميسر شود امري است که معمولاٌ از استدلال و رجحان هاي کاربردي تبعيت مي کند.
شيوه پيوند دادن و جدا کردن و ترکيب کردن و تقدم و تاخر بخشيدن به مکانهاي کاربردي ، با همه بار منطقي يا استدلالي اي که دارد ، از قانون يا دستوري پيروي نمي کند که يکسره ثابت باشد و از معماري به معماري دگر و از مکاني به مکان دگر و در طول زمان دگرگوني نمي پذيرد.
دستياري معمار به وحدت کاربردي در بنايي که به تدوين و تاليفش پرداخته به عنوان يک اصل مطرح است.
از همان لحظه نخست ، هر معماري که به پيوند دادن و جدا کردن و ترکيب کردن و تقدم و تاخر بخشيدن به فضاهاي کاربردي يک بنا مي پردازد به کالبدي انديشه مي کند که اگر نتواند پايدار بماند هر ابداع در سطح کاربردي بنا را بيهوده مي کند.
در مقوله شکل بر اساس فرهنگ هايي محلي و آداب و رسوم زندگي اجتماعي هر سرزمين مي تواند حتي به هر الزام ديگر نيز برتري يابد و تعيين کننده ويژگي هاي کاربردي کالبدي شود آنچه ديدني بوده و آنچه ملموس و ميان آنچه خواستني بوده و آنچه ناگزير، تحقق مي يافته است.
جايي که يگانگي بخشيدن به موجوديت هاي کاربردي و کالبدي و شکلي ، هم پاسخگويي به نيازي روزمره و هم برداشتن گامي متعالي ميان ارزشهاست .
دوم : نقش راستاها و کنج ها در شکل گيري معماري
اینکه جايگزين کردن يک ساختمان بر نقطه اي از سطح زمين، امري مقدس بوده و بي مراسم و آدابي و عين شکوه صورت نمي گرفته است، موضوع مهمي است و مرتبط و معطوف به عواملي که مي توانند در دو حد متقابل قرار گيرند و در يک بررسي نظري تفکيک شوند :
در يک سو تفسيرها و تعبيرهاي که براي راستاهاي اصلي محيط طبيعي ساخته و پرداخته شده اند قرار مي گيرند،
و در سوي متقابل عوامل کاربردي چه به شکل قراردادهاي نوشته شده باشند و چه بر پايه قراردادهاي ضمني درون گروهي و ميان گروهي و فردي – اجتماعي.
و در يک سو تقدس شرق و احترام به آسمان و تمايز راست و چپ به عنوان مقوله هايي فراسوي محاسبه ها و شرط پذيري هاي روزمره قرار دارند.
سوم: نقش زمان در تدوين شالوده مکاني معماري
مفهوم زمان تا آنجا که کاربردهايش در تدوين فضاي مکاني مربوط مي شود در دوران اسلامي به صورت صريح ابراز نشده است.
ولي برداشت ملموس از زمان که عبارت است از :
مفهوم زمان از راه قياس و تطبيق با مقوله هاي اصلي و اساسي مانند هستي و مکان و حرکت به دست داده مي شود ، که ويژگي کمي بودنش قابل دريافت است و اين امري است که در پديده حرکت مي توان فهميد.
حرکت ، از آنجا که بر راستايي معين، قابل تصور نيست الزاماً شکل خطي پيدا مي کند و کميت آن با همه پيوستگي هايش به اقتضاي مکاني و با اجسامي که اين قضاي مکاني را تجسم مي بخشند – در طول فهم مي شوند.
برخي از بناهاي قديمي ايران مي توانند به سادگي بيهوده شوند و موجوديت مکاني شان يکباره براي بيننده آشکار و شناخته آيد يعني اينکه به ترتيب باشند که بيننده بتواند يکباره بر آن چيره شود و بر عکس در بناهاي ديگر که به گذشته هاي دور و نزديک کشور تعلق دارد ، ديدار و گذر در طول بنا متضمن شناخت موجوديت مکاني نيست.
چهارم : تعيين مسير در فضاي معماري
معمار هميشه اين قدرت را دارد که در تعيين ابعاد هر يک از مکانهايي که پس از ترکيب با ديگر مکانهاي يک بنا ، شالوده کاربردي و ساختماني اش را به بهترين وجه اقتصادي بسازد.
در ميان بناهاي گوناگون ده سده اخير ساختماني را نمي توان يافت که در آن وجهي از تقدس و احترام منظور و مشهود و احترام منظور و مشهود نبوده باشد.
تقدس حضور و تقدس عناصر نمادي اي که در قلب بنا جاي داده مي شوند سبب می شوند، تقدس و احترام به مخلصي، در بنا تشکيل یابد.
احترام به سلسله مراتبي که در بنا برپا داشته مي شود، احترام به عناصر متبرک که بنا براي نگهداشت آنها ساخته مي شود .
بهره وري معنوي از فضاي معماري پيرو ترتيب و تدريجي است که براي آماده ساختن ذهني بر قرار مي شوند از لحظه اي که شخص ديدار کننده از ساختمان پاي به آستانه آن نهاده تا آخرين نقطه اي که به آخرين جايي مي رسد که آخرين منظر يا چشم انداز فضاي دروني را پيش روي خودمي بيند.
جاي جاي فضاي معماري با شکل هايي پيوسته و دگرگون شونده به او نمايانده مي شود.
مسيري که بايد براي رسيدن به قلب يک واحد معماري –شهري پيموده شود انطباق ندارداين عدم انطباق از ديدگاه شکل مطلق دارد و از ديدگاهي دگرشکل نسبي نسبي بودن تطابق مسير در پيمايش راه بسوي قطب و در پيمودن مسيري که به خارج باز مي گرداند بيشتر برشکل ظاهري موضوع متکي است و معطوف به حافظه وخاطره فرد.
ادبيات گسترده اي وجود دارند که وجود انديشه ها علائقي را در ارتباط با تقدس و احترام به فضاي مکاني گواهي مي دهند و اين ها نشانه هايي از فضاي معماري را مي توانند به دست دهند که به ترتيب و تدريج در مسير معطوف مي شوند و با وجود بازي در مورد مسيرهاي دروني با فضاهايي بر مي خوريم که در ترکيب يا آميزش با يکديگر يک پيکره يگانه معماري را مي سازند.
پنجم : نقش معماري به مثابه وسيله ارتباط گروهي
شکل گیری فضاهای جمعی در معماری مانند مساجد و تکایا، بازار ها و غیره و شکل دهی فضاهایی که واسطه ای برای تجمع مردم یا دست کم گروهی از مردم است مظهر همین وسیله ارتباط گروه بودن است.
ارتباطی از جنس نزدیک و رو در رو.
با پایان مقاله ويژگي هاي معماري ايراني اسلامي-قسمت دوم رسیدیم.
متون و سخنرانی های جناب دکتر فلامکی غیر از درک معماری به درک ادبیات فراوانی نیازمند است.
امیدواریم با چند بار خواندن این مقاله به درک درستی از مفاهیم آن رسیده باشید.
سایر قسمت های همین مقاله :
ويژگي هاي معماري ايراني اسلامي-قسمت اول
ويژگي هاي معماري ايراني اسلامي-قسمت سوم
ويژگي هاي معماري ايراني اسلامي-قسمت چهارم
ويژگي هاي معماري ايراني اسلامي-قسمت پنجم
همچنین مطالعه مطالب زیر توصیه می گردد:
ثبت ديدگاه