ويژگي هاي معماري ايراني اسلامی -قسمت پنجم
در چهار قسمت قبلی این مقاله که به همت گروه آموزش شرکت معماران آمود ابنیه تهیه شده، به بررسی ويژگي هاي معماري ايراني اسلامي از دیدگاه آقایان دکتر پیرنیا، دکتر فلامکی، پروفسور رابرت هیلن براند و دکتر داراب دیبا پرداختیم.
قسمت های قبلی همین عنوان مقاله را در لینک های زیر بخوانید:
- ويژگي هاي معماري ايراني اسلامی -قسمت چهارم
- ويژگي هاي معماري ايراني اسلامي -قسمت سوم
- ويژگي هاي معماري ايراني اسلامی -قسمت دوم
- ويژگي هاي معماري ايراني اسلامی -قسمت اول
در این قسمت ( ويژگي هاي معماري ايراني اسلامی -قسمت چهارم) به بررسی این موضوع از دیدگاه دکتر حسین سلطانزاده پرداخته ایم.
با ما همراه باشید.
مراجعه سریع به عناوین مطلب
معماري ، فن و هنر
معماري فعاليتي فني و هنري براي آفرينش فضايي براي زيستن است .
تركيب اين دو نوع فعاليت هميشه به يك نسبت نيست در ايجاد فضاهاي بسيار ساده ، كاركردي و ابتدايي بيشتر با جنبه هاي فني معماري مواجه مي شويم .
براي مثال هنگامي كه يك سايبان يا يك اتاق به ابتدايي ترين ، ساده ترين و كاركردي ترين شكل مواجه مي شويم ممكن ساخته مي شود به طور عمده با جنبه فني معماري مواجه مي شويم و احتمال دارد كه در يك چنين فضايي از جنبه هاي هنري نتوان مشاهده كرد .
اين گونه فضا ها نيز كه ابتدايي ترين ، ساده ترين و كاركردي ترين ابتدايي ترين ، ساده ترين و شكل و بدون توجه به جنبه هاي زيبايي شناسانه و هنري ساخته مي شوند ، در حيطه حرفه معماري هستند ، اما ساده ترين وجه اين حرفه را نمايان مي سازند ،
همان وجه و جنبه از اين حرفه كه شايد بتوان مهندسي عمران را به آن نزديك دانست.
اما انسان براي دستيابي به بهترين پديده ها و فضاها هيچ گاه به ابتدايي ترين صورت (فرم ) ها بسنده نمي كند .
همواره در پي رسيدن به صورتهايي آرماني ، به آفرينش فضاهاي گوناگون و متنوع مي پردازد ، و اين روند همواره ادامه خواهد يافت .
به عبارت ديگر فرايند آفرينش صورت هايي بديع براي فضاهاي معماري هيچ گاه به پايان نخواهد رسيد ، زيرا افزون بر اينكه ماده فضاي معماري به شكلي روز افزون در حال دگرگوني و تغيير ماهيت است ، صورت فضاي معماري از يك سو به پيروي از ماده و از سوي ديگر به سبب دگرگوني در آرمانها ؤ ارزشها و معيار هاي زيبايي شناسانه و گسترش تبادلات فرهنگي و هنري به طور روز افزون در حال دگرگوني خواهد بود.
البته بايد توجه داشت كه پايان ناپذيري فرايند خلق آثار معماري و دگرگوني در صورت فضاي معماري به معني فقدان صورت هاي آرماني ، كهن و اصيل در معماري نيست ،
بلكه در هر سرزميني كه از فرهنگ غني و استوار بر خور دار باشد مي توان صورت هايي كهن ، ديني و آرماني يافت .
در اين حالت جنبه ای از معماري مطرح مي شود كه آن را مي توان جنبه هنري موضوع دانست .
به اين ترتيب طراح يا معمار نه براي دستيابي به ابتدايي ترين ، ساده ترين و كاركردي ترين شكل فضا ، بلكه براي رسيدن به آرماني ترين ، يبا ترين صورت فضاي معماري تلاش مي كند و اين فرايند در مواردي چنان اهميت می يابد كه هدف غايي معمار ، رسيدن به بهترين صورت در معماري است تا حدي كه گاه پاسخگويي به جنبه هاي كاركردي را در ابتدايي ترين حالت آن مورد توجه قرار مي دهد يا به عبارت ديگر نسبت به جنبه هاي كاركردي بي توجهي مي كند .
در اينجاست كه حرفه معماري از حرفه بنايي متمايز مي شود و معمار به عنوان يك هنر مند به آفرينش فضا مي پردازد .
در اين نوشتار ( ويژگي هاي معماري ايراني اسلامی )به يكي از جنبه هاي هنري معماري يعني رمز پردازي در صورت معماري ايراني پرداخته شده است و يكي از مهمترين صورت هاي جاودان در هنر معماري ايراني يعني صورت هاي متشكل از تركيب هاي چهار تايي در آن به اختصار معرفي مي شود .
خاستگاه صورت (فرم ) در معماري :
معماري را از يك لحاظ مي توان مانند ساير هنر هاي تجسمي متشكل از دو جنبه ماده و صورت دانست .
تعريف ماده معماري روشن است و در ساده ترين حالت آن را متشكل از مواد و مصالح ساختماني و ساير عناصر و پديده ها يي دانست كه براي ساماندهدي فضاي معماري مورد استفاده قرار مي گيرند .
ابتدايي ترين تعريفي كه از صورت مي توان ارائه داد ، مفهومي معادل واژه فرم به معني تركيب حجمي است .
در حاليكه واژه صورت كه پيشينه أي كهن و استوار در فرهنگ و فلسفه اسلامي دارد ، مفهوم فضاي معماري را مي تواند بيشتر در دهه هاي اخير موجب شده است كه امروزه از واژه صورت درهنر ها به ندرت استفاده شود و بسياري از افراد به ويژه جوانان در مرحله نخست آن را اندكي عجيب احساس ميكند .
برخي از مهمترين عوامل و پديده هايي را كه در شكل گيري فضاهاي معماري يا به عبارت ديگر در شكل گيري فضاي معماري مؤثر هستند ، مي توان به چهار گروه طبقه بندي كرد و به شرح زير مورد توجه قرار داد :
برخي از عوامل مؤثر در شكل گيري صورت فضاهاي معماري :
عوامل مادي
- ماده , دانش و فن ساختمان
- اقتصاد
عوامل محيطي
- اقليم
- محيط طبيعي
- محيط مصنوع
عوامل كاركردي
- الگو ها ي رفتاري و ويژگي هاي فضايي فعاليت ها
- تكنولوژي و ابزارهاي زيست
عوامل فرهنگي
- فرهنگ و الگو هاي پايدار
- زيبايي ، مد و سليقه
- ابداع و خلاقيت
آشكار است كه چگونگي تاثير پذيري فضاهاي معماري از هر يك از عوامل اصلي چهار گانه أي كه مورد اشاره قرار گرفت هميشه يكسان و همانند نيستند و عوامل گوناگوني از جمله عوامل تاريخي – زماني و محيطي – فرهنگي در اين فرآيند نقش مهمي ايفا مي كنند .
عوامل مادي :
ماده نقش بسيار اساسي و مهم در شكل گيري عناصر و فضاهاي معماري دارد .
بسياري از انواع طاق هاي قوسي شكل به سبب نوع ماده و مصالح ساختماني در دسترس ابداع ، زيرادر نواحي مركزي ايران كه چوب و سنگ به اندازه كافي براي ساختن بنا وجود نداشت ، نا چار شدند از خشت و آجر استفاده كنند و دهانه درگاهها و سقف ها را با طاق هاي قوسي شكل ابداع شدند .
براي فضا هاي بسيار وسيع نيز از به ناچار از پوشش هاي گنبدي شكل استفاده مي كردند تا بتوانند فضايي بسيار وسيع را بدون استفاده از ستون پبوشانند .
انواع صورت هاي گوناگون طاق هاي قوسي شكل و گنبد ها در وهله اول از يك سو به جنس خاك ، خشت و آجر و از سوي ديگر به دانش و فن سازندگان بنا ها بستگي داشت .
بر اساس برخي از اسناد موجود ، پيشينه كاربرد طاق هاي قوسي شكل و گنبد – در آغاز به سبب نوع ماده ساختماني در دسترس پديد آمد .
نكته قابل توجه اين است كه صورت ها در نواحي مركزي ايران كه چوب و سنگ به اندازه كافي در دسترس نبود استفاده قرار گرفتند ، در حالي كه در حاشيه درياي خزر كه در گذشته چوب به فراواني در دسترس بوده مورد بهره برداري قرار نگرفتند و به جز برخي موارد نادر ، در آنجا نعل درگاهها را عموماً به كمك چوب به شكل مسطح و صاف سقف ها را نيز به صورت صاف يا شيب دار مي ساختند .
دانش و فن ساختمان در گذشته به ميزان كمتر و امروز به مقدار بسيار زيادي در ارتقاء كيفيت ساختماني مواد و مصالح جديدي ابداع مي شود كه در دگرگوني صورت فضاي مهماري نقش بسيار مهمي دارد .
امكانات و توانايي اقتصادي يا به عبارت ديگر مقدار سرمايه گذاري لازم براي طراحي و ساختن هر فضاي معماري غالبا ً سهمي بسيار اساسي در شكل گيري صورت فضاي معماري چه از لحاظ كمي و چه از لحاظ كيفي دارد .
با قسمت آخر مقاله ويژگي هاي معماري ايراني اسلامی همراهتان هستیم.
عوامل محيطي :
اقليم و محيط طبيعي و نيز در بسياري از ديگر محيط ها هاي گرم و خشك و فاقد جنگل و فضاهاي سبز و طبيعي و نيز در بسياري از ديگر محيط هاي فاقد پوشش كافي گياهي ، غالباًترجيح مي دادند از فضاهاي درونگرا يعني فضاهاي داراي حياط مركزي استفاده كنند تا به اين ترتيب بتوانند يك فضاي سبز محصور ،كوچك و اختصاصي داشته باشد .
اين صورت فضاي معماري (فضاي درونگرا ) به طور معمول در چنين محيط هايي مورد بهره برداري قرار مي گرفت
بنابراين درون گرايي را مي توان خصوصيتي ناشي از محيط دانست .
هر چند كه در مواردي به سبب پيروي از صورت يك الگوي شناخته شده معماري نيز از آن استفاده مي كردند .
به همين دليل است كه در دشتها و نواحي فاقد پوشش انبوه گياهي كه در ايران عموماً از طرح هاي درونگرا بهره مي بردند، در حالي كه در حاشيه درياي خزر كه محيط طبيعي از جنگل و فضاهاي سبز انبوه پوشيده شده ، عموماًاز طرح هاي برونگرا در فضاهاي معماري استفاده مي كردند .
به اين ترتيب هيچ كدام از صورت هاي درونگرا ي برون گرا را به تنهايي و به طور مطلق نمي توان به معماري ايراني نسبت داد ، زيرا سرزمين وسيع و و پهناور ايران از لحاظ اقليم و محيط طبيعي از منطقه هاي بسيار متنوعي تشكيل شده و اين موضوع به پيدايش صورت هاي بسيار متنوعي در معماري ايراني منجر شده است .
فضاهاي ساخته شده و بافت كالبدي پيرامون هر فضاي معماري را مي توان بخشي از محيط مصنوع دانست كه در بسياري از موارد در شكل گيري فضاهاي معماري نقش دارد .
عوامل كاركردي :
ويژگيهاي فضايي فعاليت يا فعاليت هايي كه در فضايي معماري انجام مي شود ، نقش تعيين كننده أي بر شكل فضاي معماري دارد .
تفاوت صورت يك فضاي مسكوني با صورت سك كاروانسرا يا پاساژ و تفاوت آنها با صورت نيايشگاهي مسجد به طور قابل ملاحظه أي به تفاوت شكل فعاليت هاي مربوط به هر كدام بستگي دارد،
زيرا هر يك از انواع فعاليت ها، الگوي رفتاري و مشخصه هاي شكلي و فضايي خاصي دارد كه نحوه شكل گيري فضاي معماري را تحت تاثير قرار مي دهد .
براي نمونه نشستن بر روي فرش كه در كف اتاق گسترانيده مي شدو روزها آن را جمع مي كردند و در گوشه ای از اتاق يا قفسه يا در صندوقخانه ای قرار مي دادند و نيز الگوي گرم كردن اتاق با كرسي ؛ فضا ها و تركيبهاي خاص خود را داشت ، و با الگويي كه افراد در روي صندلي يا مبل مي نشستند و بر روي تخت مي خوابيدند ( الگويي كه در دوره معاصر ايران نيز رايج شده است ) متفاوت است .
بنابراين نه تنها نوع فعاليت ، بلكه الگوي رفتاري مرتبط به آن بر شكل و صورت فضاي معماري تاثير مي گزارد .
تكنولوژي، وسايل و ابزارهاي زندگي را نيز بايد از عواملي دانست كه در شكل گيري فضاي صورت معماري به ويژه در دوره معاصر نقش مهمي دارند.
وابستگي شديد انسان به طبيعت در گذشته موجب شد كه نحوه شكل گيرري فضاهاي معماري نيز با توجه به عوامل و پديده هاي طبيعي مؤثر در استقرار و تركيب فضاها صورت گيرد .
براي مثال مي توان از بخش تابستان نشين و بخش زمستان نشين در خانه هاي برخي از نواحي كشور به ويژه نواحي گرم و خشك نام برد .
در حالي كه انسان دوره معاصر به كمك تكنولوژي موجود توانسته از وابستگي شديد تركيب فضاهاي معماري نسبت به برخي از پديده هاي طبيعي بكاهد .
اين موضوع در بسياري از زمينه ها بسيار سودمند است و سبب شده كه بتوان به سهولت بافتهايي فشرده تر و پر تراكم تر طراحي و بنا كرد .
تا حدو د يك قرن پيش غالباً از هيزم و انواع سوخت هاي گياهي و حيواني براي طبخ غذا استفاده مي كردند و چون اين موضوع سبب ايجاد دود و بوي نا مطبوع مي شد ، فضاي مطبخ را كه به زودي تيره و سياه مي شد ، در گوشه هاي بنا ودر پشت فضاهاي اصلي مي ساختند ،
زيرا فعاليت طبخ و امكانات اندك آشپزي چندان خوشايند و مطلوب نبود .
اما از زماني كه از نفت و سپس گاز و برق براي طبخ استفاده مي شد و افزون بر آن از انواع ظرف هاي زود پز ، پلو پز و مانند آنها استفاده مي شد، از يك سو زمان طبخ غذا كاهش يافت و از سوي ديگر اين فعاليت مانند گذشته دشوار ، ناخوشايند و خسته كننده به شمار نمي آيد ،
به ويژه كه انواع مواد و كالاهاي بسته بندي شده و پاك شده و آماده يا نيمه آماده موجب شده كه اين فعاليت در مواردي باعث هنر نمايي و تفنن نيز شود و طبيعي است كه فضاي آشپزخانه نيز از لحاظ موقعيت ، نور گيري ، همجواري ، اندازه ها و تناسبات و ساير مشخصه هاي فضايي دگرگون شود و در مواردي با فضاي نهار خوري و نشيمن تركيب شود و حتي در معرض ديد قرار گيرد ، چون لوازم و قفسه هاي مدرن نه تنها زشت و نا خوشايند نيستند بلكه غالباً زيبا و ظريف هستند .
عوامل فرهنگي :
انسان در آفرينش هر فضاي زيستي و حتي به طور كلي در پديد آوددن هر گونه ابزار يا پديد كاربردي مانند پوشاك و لوازم خانه ، در وهله نخست به سودمندي هاي كاربردي ، مادي مملوس آن توجه دارد ، اما در صورت امكان و توانايي ، هيچ گاه نه تنها به اين جنبه اكتفا نمي كنند بلكه تلاش مي نمايند تا از لحاظ هنري و فرهنگي نيز فضا يا پديده أي خلق كند كه زيبا خوشايند و تحسين بر انگيز باشد و اين خصوصيت يعي جنبه هاي زيبايي شناسانه است كه همواره انسان را به آفرينش آثار بديع تشويق مي كند .
خواسته ها آرمان و معيار هاي زيبايي شناختي ثابت نيست و به هميت سبب آفرينش آثار و صورت هاي بديع نيز در همه هنر ها ادامه خواهد يافت .
البته دگرگوني در معيار ها و ارزش ها زيبايي شناختي به اين مفهوم نيست كه همه الگو ها و صورت هاي هنري به يك نسبت در حال دگرگوني است ، بلكه برخي از الگوها پايدار تراز ساير الگو ها هستند .
سطوح و لايه هاي گوناگون ارزش ها ي زيبايي شناختي را مي توان به سه گروه طبقه بندي كرد :
-
نخست ارزش ها و صورت هاي پايدار و كهن ،
-
دوم ارزش هاي نيمه پايدار و يا سبك ،
-
سوم ارزش ها و صورت هاي زود گذر يا مد.
در معماري مانند ساير هنر ها مي توان تاثير برخي از پديده ها و جلوه هاي عميق فرهنگ ملي ديني را به شگل الگو ها و صورت هايي پايدار مشاهده كرد .
برخي از انواع الگو ها و طرح هاي پايدار در معماري ايراني مانند طرح چهار صفه و طرح چهار باغ را مي توان از اين گونه طرح ها و الگو ها دانست .
اين گونه از طرح ها و ارزشها ناشي ازعوامل و پديده هاي اصلي فرهنگ تمدن يك قوم هستند و به همين دليل از لحاظ گسترده تاريخي و جغرافيايي غالباً بسيار پايدار و طو لاني مدت هستند .
پايداري اين صورت ها يا الگو ها به معني فقدان پويايي آنها نيست .
سبك را مي توان گونه ای از صورت ها ، الگو ها و بازتاب ارزش هاي هنري دانست كه از لحاظ تاريخي ، دوره ای ميان مدت را در بر مي گيرد .
در تاريخ هنر يك ملت ممكن است سبك هاي متعددي در هر يك از هنر ها پديد آيد و يا در برخي از هنر ها دو يا چند سبك در چند حوزه جغرافيايي در يك دوره شكل گيرد .
به هر صورت يك سبك يا شيوه هنري دوره كمابيش معيني دارد و در تاريخ بسياري از اقوام و ملل سبك هاي متعددي در برخي از هنرها شكل مي گيرد .
ارزش ها و صورتهايي نيز كمابيش در همه هنر ها و حتي برخي از صنايع و پيشه ها مي توان يافت كه تنها در گستره زمان كوتاه مدتي مورد توجه قرار مي گيرد .
اين گونه ارزش ها و صورت ها غالباً تاثير اساسي و ساختاري در اركان هنر يك قوم يا ملت ندارند و بيشتر در پي برخي از انواع دگرگوني ها و تبادلات فرهنگي و هنري در بين گروه ها ، قوم ها و ملت هاي گوناگون پديد مي آيد و عموماً تنها در مدتي كوتاه مورد توجه قرار مي گيرند .
مد كه بيشتر در پي تاثير دگرگوني ها و تبادلات فرهنگي و اجتماعي حاصل مي شود و در دوره معاصر به شكل گسترده شاهد آن هستيم ، از صورت هاي ناپايدار و گذرا به شمار مي آيد.
در كنار دو گروه از عوامل ( فرهنگ و ارزش هاي پايدار ، سبك و مد ) نمي توان نقش ابداع كرد و فعاليت هنرمند را در شكل دادن به هر گونه اثر هنري و از جمله به آثار معمار نا ديده گرفت، بلكه بايد اشاره شود كه آفرينش هنري در مرحله غايي توسط هنرمند تحقق مي يابد و اوست كه بازتاب و تاثير عوامل گوناگون را در اثر معماري مي نماياند .
ابداع و خلاقيت هر هنرمند از يك سو به تاريخ و فرهنگ طراحي در يك جامعه و از سوي ديگر به توانايي هاي فردي و ابداع شخص هنرمند بستگي دارد .
اين عامل به نحوي به آگاهي هاي هنري و غنايي فرهنگ طراحي و تبادلات فرهنگي و هنري يك جامعه با جامعه هاي ديگر ارتباط دارد .
به عبارت ديگر ابداع و خلاقيت هنرمند در خلاء صورت نمي يابد ، بلكه در بستري اجتماعي – تاريخي تحقق مي پذيرد كه بر محتوا و شكل اثر هنري تاثير مي گذارد .
بازتاب فرهنگ در صورت فضاي معماري :
در بخش پبش اشاره شد كه صورت فضاي معماري از عوامل و پديده هاي متعددي تاثير مي پذيرد .
فرهنگ يكي از اين عوامل است .
فرهنگ مجموعه ای از پديده هاي گو ناگون است كه هر كدام به گونه ای خاص بر آثار هنري و از جمله فضاهاي معماري تاثير مي گذارد .
اين تاثير گاه بسيار ملموس و روشن است و در مواقعي بسيار ظريف و غير آشكار است.
براي نمونه مي توان به تاثير نقش صليب در طراحي كليساهاي تاريخي که بسيار آشكار و ملموس است اشاره كرد.
به همين ترتيب سلسله مراتب بين انواع جزء – فضاها و عناصر فضاي ورودي مسجد جامع ايراني و مفهوم و محتواي فرهنگي آن را ممكن است هر شخص در مرحله نخست نتواند درك كند ، اما آنچنان پيچيده ، ظريف و رمز آميز هم نيست كه از ديدگاه بسياري از مشاهده كنندگان و از جمله عموم متخصصان پنهان ماند .
بنابراين تجلي همه پديده ها خصيصه ها و عنلصر تشكيل دهنده فرهنگ در صورت فضاهاي معماري يكسان صورت نمي پذيرد و برخي از تجليات فرهنگ را به دشواري مي توان مورد شناسايي قرار داد .
يكي از جلوه ها و بازتاب هاي فرهنگ را در هنر ها مي توان به صورت اهميت يافتن برخي از عددها و شكل ها دانست .
توجه به بعضي از عددها ، شکل ها و صورت ها در جامعه هاي تاريخي و گاه معاصر بر اساس مفاهيم ، ضمني ادراكي و فرهنگي موجود در آن عددها و شكل ها صورت گرفته است .
برخي از عدد ها در بسياري از فرهنگ ها از جمله در فرهنگ ايران اهميت خاصي يافته اند .
شايد بتوان اظهار داشت كه يكي از علل توجه به اعداد مربوط به درك انسان از نظم جهان در گذشته بود كه آن را به ملموس ترين شكل يعني نظم عددي دريافت مي كرد .
حركت منظم زمين و رؤيت خورشيد، ماه و برخي از ستارگان، دگرگوني منظم فصل ها و سال ها را مي توان از نخستين قواعد مهم عمومي طبيعت دانست كه توجه انسان را به خود جلب كرد و به اين ترتب برخي از عددها و شكل ها به ويژه متناسب با صورت و وضع فيزيولوژيك انسان و نحوه احساس و ادراك هستي توسط او اهميت خاصي يافتند بسياري از اين شكل ها و عدد ها در فعاليت ها و مراسم آييني ، هنرها مكتب هاي فكري و غيره به صورت ويژه أي كاربرد يافته اند.
كاربرد هر عدد يا شكل در هر يك از انواع فعاليت ها يا هنر ها از يك سو با ويژگي هاي بصري شمارشي آن فعاليت و از سوي ديگر با خصوصيات و و مشخصه هاي آن شكل يا عدد بستگي دشته است.
بنا بر اين شكل ها و عدد هايي در هنر معماري مورد توجه و استفاده قرار مي گرفت كه با ويژگي هاي هندسي ، رياضي ، كمي و ملموس اين هنر و همچنين با فرهنگ عمومي اين سرزمين سازگاز باشد.
عدد چهار :
عدد چهار را مي توان مهم ترين عددي دانست كه در فرهنگ معماري ايراني از جايگاه كاملاً ويژه أي برخوردار باشد و بدون اغراق مي توان اظهار داشت كه اهميت و نحوه كاربرد اين عدد در معماري ايراني به گونه ای است كه نظير آن را در هيچ سرزمين ديگري نمي توان يافت.
پيش از پرداختن به چگونگي كاربرد اين عدد در معماري ايراني ، لازم است كه به برخي از خصيصه ها و مشخصه هاي هندسي ، رياضي شكلي ، كاربردي و فرهنگي آن اشاره نمود .
عدد چهار نخستين عددي است كه معدل توان دوم يك عددكوچكتر از خود است، به عبارت ديگر نخستين عددي است كه جذر آن يك عدد صحيح است.
افزون بر اين ، حاصل جمع عدد چهار با مجموع اعداد پيش از خود با ده مساوي مي شود.
اين ويژگي سبب شد كه برخي از افراد و فلاسفه در دوران باستان اين عدد را بسيار مهم به شمار آورند و شايد بتوان اظهار داشت كه اهميت وافر عدد چهل در فرهنگ بسياري از جامعه ها از جمله در جامعه ايراني بدون ارتباط با عدد چهار نبوده است .
وضع فيزيولوژيك انسان در ارتباط با محيط پيرامونش به گونه ای است كه در نخستين مرحله ، محيط پيرامون را به چهار بخش يا جهت تقسيم كرد.
زيرا انسان عرصه ای را در جلوي خود و عرصه ديگري را در پشت سر خود دارد.
در اين حالت دو عرصه نيز در سمت چپ و راست خود دارد كه با چرخاندن سر به چپ و راست ؛ آن دو عرصه را نيز مي تواند در چشم انداز خود قرار دهد.
بنابراين تقسيم عرصه هاي پيرامون انسان به چهار بخش اصلي ( جلو ، عقب ، چپ ، راست ) به سبب وضع جسماني انسان به اين صورت انجام شده است.
افزون بر اين ، چگونگي حركت كره زمين و طلوع و غروب خورشيد نيز موجب اهميت يافتن دو جهت بسيار حياتي – شرق – غرب – براي انسان شد .
انطباق دو جهت اخير( شرق – غرب) بر جهات چهار گانه( جلو ، عقب ، چپ ، راست) موجب قوام يافتن نوعي طبقه بندي عرصه هاي زميني به چهار جهت اصلي ( شرق ، غرب ، شمال ، جنوب ) شد كه از يك سو بر اساس وجود پديده هاي مهم طبيعي و جغرافيايي شكل گرفته بود و از سوي ديگر با خصيصه هاي جسماني بدن انسان سازگار بود، به نحوي كه اگر انسان به سمت شمال بايستد، پشت سر او جنوب ، سمت راست او شرق و سمت چپ او غرب ناميده مي شود.
اهميت يافتن عدد چهار موجب شد كه در بسياري از جامعه ها آن عدد را مقدس بدانند و از آن براي طيبقه بندي برخي از پديده هاي طبيعي و اجتماعي نيز استفاده كند.
تقسيم سال به چهار فصل ( بهار ، تابستان ، پاييز ، زمستان ) و فرض وجود چهار عنصر اصلي پديد آورنده جهان ( آب ، آتش ، خاك ، باد ) تقسيم برخي از جامعه هاي انساني از جمله جامعه ايراني در دوره ساسانيان به چهار طبقه اجتماعي ( موبدان ، سپاهيان ، كشاورزان ، دبيران ، پيشه وران ) فرض وجود اخلاط چهار گانه ( خون ، بلغم ، سودا ، صفرا ) و طبقه بندي هاي چهار گانه ديگر نشان مي دهد كه اين عدد اهميت ويژهاي در فرهنگ بسياري از جامعه ها و بخصوص در جامعه ايراني داشته است.
در این قسمت از مقاله ويژگي هاي معماري ايراني اسلامی به بررسی اشکال می پردازیم.
مربع:
در ميان انواع شكلهاي هندسي تنها شكل مربع است كه از لحاظ ساختار بصري و مشخصه هاي هندسي بيشترين سازگاري را با عدد چهار دارد مربع داراي چهار ضلع مساوي است .
جهار زاويه 90 درجه دارد اين زاويه همان زاويه أي است كه در اثر جاذبه نيروي زمين ايجاد مي شود.
دو عمود منصف آن كه از وسط اضلاع عبور مي كنند ، سطح آن را به چهار مربع كوچك تقسيم مي كنند.
دو قطر آن كه از مركز مربع عبور مي كنند سطح آن را به چهار مثلث متساوي الاضلاع تقسيم مي كنند.
ضمناً قطر هاي آن را به صورت منظم و دقيق ، چهار جهت فرعي را نسبت به چهار جهت اصلي ( شمال ، جنوب ، شرق ، غرب كه هر يك از اضلاع مربع را مي توان در مقابل هر كدام از آنها دانست ) مشخص مي سازند.
مربع يك مركز دارد كه از پيرامون و كنج ها به سوي آن به طرف درون ؛ و نيز از آن (از مركز ) به طرف كنج ها و پيرامون مربع مي توان حركت كرد.
افزون بر برخي از ويژگي هاي ساختاري و هندسي مربع كه مورد اشاره قرار گرفت ، اين شكل را از لحاظ معماري و ساختمان سازي مي توان يكي از ايستا ترين و پايدار ترين شكل هاي معماري دانست.
بعضي از ويژه گي هاي مورد اشاره موجب شد كه شكل مربه نيز شكل مقدسي به شمار آيد و براي برخي از فضا هاي مقدس ، آرماني و مهم از آن استفاده مي كنند.
يكي از مهمترين كاربرد هاي مربع به عنوان شكلي مقدس در فرهنگ ايران باستان را مي توان در شكل شهر آرماني كه دستور ساختن آن به جمشيد شاه داده شد ، ملاحظه كرد .
در دوره اشكانيان در پيرامون شهر نساء ارگي وجود داشت كه در آن چند بنا و از جمله يك كاخ موسوم به « خانه مربع » و شماري مبعد وجود داشت.
انتخاب نام مربع براي يك كاخ نشان مي دهد كه شكل مربع از لحاظ نمادي و آئيني در آن دوره اهميت خاصي داشته است زيرا بناهاي بي شماري در ايران ساخته مي شد كه نقشه آن به شكل مربع بود اما اين نكته سبب نمي شد كه براي نامگذاري بنا از واژه مربع استفاده شود .
دايره :
دايره يكي از شكل هاي بسيار خاص هندسي است كه در بسياري سرزمين ها افزون بر مفهوم ساختاتري و هندسي ، مفاهيم فرهنگي و ادراكي نيز دارد ، زيرا از يك سو همانند شكل ماه و خورشيد است كه از پديده هاي مورد توجه بوده اند و از سوي ديگر ويژگي هاي هندسي آن كاملاًخاص است .
دايره شكلي است كه آغاز و انتها ندارد و همه نقاط روي محيط آن از لحاظ معماري و سازه از ايستا ترين شكل ها به شمار مي آيند و نقشه پايه گنبد كه يكي از مهمترين عناصر و سازه هاي معماري ايراني مي باشد ، به شكل دايره است.
ترسيم دايره به سادگي ميسر است و آن را با يك مركز و يك شعاع به راحتي مي توان ترسيم كرد و به سهولت امكان تقسيم آن به بخش ها و قطعه هاي كوچكتر نيز وجود دارد.
براي نمونه مي توان محيط آن را به كمك شعاع به شش قسمت مساوي و سپس به قطعه هاي كوچك تر تقسيم كرد .
دايره فاقد جهت مشخص است اما در تركيب با شكل هاي ديگر ممكن است به آن يك يا چند جهت مشخص داد .
دايره و مربع چند ويژه گي مشترك دارند كه هر يك از آن دو را مي توان به كمك ديگري تقسيم كرد، چنانچه كه اگر يك مربع را حول مركز آن بچرخانيم گو شه هاي مربع موجب پيدايش شكل دايره مي شوند دايره و مربع را مي توان به دو صورت متداخل و مماس در درون يكديگر قرار داد و در هر حالت ، دو شكل مذبور در چهار نقطه به يكديگر مماس مي شوند.
اين ويژگي سبب شده كه در معماري و در برخي از هنرهاي تجسمي از شكل هاي دايره و مربع به عنوان شكل پايه و زمينه براي ترسيم بسياري از نقش ها و طرح ها استفاده كنند ،گنبد هاي ايراني عموماً بر روي فضايي مربع يا مكعب شكل طراحي و ساخته مي شوند .
مكعب :
مكعب يكي از حجمهاي خالص و مهم در معماري است كه از شش سطح به شكل مربع تشكيل ميشود.
اين حجم به عنوان حجمي مركزي و برونگرا كه به فضاي پيرامون سامان ميدهد و هم به عنوان حجمي درونگرا مورد استفاده قرار ميگرفت.
در حالت نخست آن را به صورت حجمي مييابيم كه فعاليت بيشتر در بيرون و پيرامون آن جريان مييابد.
كعبه در مكه مكرمه را ميتوان از نمونههاي بارز و جالب توجه در اين زمينه به شمار آورد.
نام كعبه نيز چنان كه آشكار است، از صورت مكعبي گفته اين فضا گرفته شده است و اين نكته نشان ميدهد كه افزون بر فرهنگ ايراني ، در برخي از فرهنگهاي ديگر مانند فرهنگ اسلامي نيز مكعب از صورتهاي خاص و گاه مقدس بوده است.
كعبه زرتشت (بن خانه ) در نقش رستم و بناي مشهور به ميل اژدها درنورآباد ممسني از نمونه آثار دوران باستان هستند كه كاركردي آييني مذهبي داشتند.
هيچ يك از بناهاي مزبور كاملاً به صورت مكعب نيستند اما حجم كلي آنها صورت مكعب را تداعي ميكند و به همين جهت برخي از آنها كعبه ناميده شدهاند.
شايد تاكيد بر محور عمودي در آنها بدون علت نبوده و آن را بتوان حاكي از نوعي توجه به بالا و آسمان دانست، زيرا مكعب كامل فاقد محوري تاكيد شده در جهتي خاص و همه جهتها در آن به طور يكسان قابل ادراك است.
حجمهاي كروي شكل :
كره از حجمهايي است كه به ندرت به طور خالص در فضاهاي معماري مورد استفاده قرار ميگرفت، اما بسياري از حجمهاي كروي و منحني شكل براي پوشش و سقف فضاها غالباً از لحاظ ايستايي پايدارتر از ساير سطوح و حجمها بودند و ساختن آن ها با مصالح بنايي موجود در نواحي مركزي ايران ـ خشت و آجر و در مواردي سنگ ـ ميسر و براي پوشاندن فضاها و دهانههاي وسيع مناسب و كارآمد بود.
انواع گوناگوني از حجمهاي منحني و كروي شكل از دوران باستان براي پوشش فضاها و بناها مورد استفاده قرار مي گرفت و امكان پديد آوردن فضايي وسيع و بدون ستون را به خوبي ميسر مي كرد.
برخي از انواع اين سازهها به گنبد تبديل شدند و به صورتهاي گوناگون با خشت ، آجر يا سنگ از دوران باستان و در سراسر دوران پس از اسلام در بعضي از بناها مورد استفاده قرار ميگرفت.
وجود نقشه دايرهاي شكل براي اين گونه از پوششها موجب ميشد كه بر ايستايي و پايداري آنها افزوده شود.
در ايران به طور معمول گنبد را بر روي پايه يا فضايي مكعبي شكل ميساختند و براي احداث پايه و زمينه دايرهاي شكل غالباً پايه مربع را به هشت ضلعي يا ساير شكلهاي كثيرالاضلاع تبديل مي كردند و سپس دايره يا استوانه پايه را براي ساختن گنبد شكل ميدادند.
گنبد به يكي از مهمترين عناصر شاخص و نمادين در معماري ايران تبديل شد.
استوانه:
استوانه از حجمهاي ايستايي است كه به ندرت در معماري ايراني به صورت مستقل و منفرد به كار ميرفته است ، اما به عنوان بخشي از تركيب معمارانه يك فضا آن را به كار ميبردهاند.
در بسياري از انواع گنبدها، پيش از آغاز ساختن گنبد از حجمي استوانهاي شكل كه در برخي مناطق كشور آن را گريو ميناميدند، استفاده مي كردند.
ارتفاع اين حجم در گنبدهاي گوناگون متفاوت بود.
در بعضي از دورههاي تاريخي به ويژه در دوره تيموريان براي افزايش شكوه شماري از بناهاي گنبددار، ارتفاع استوانه زيرگنبد را زياد مي گرفتند و به اين ترتيب از استوانه به صورتي شاخص در طراحي در تركيب بعضي از چهارطاقيها و گنبدها بهره ميبردند.
تركيب حجمي مقاوم و پيوسته استوانه و فقدان سطوح متقاطع در آن موجب شد كه براي ساختن مخزن بسياري از آب انبارها آن را به كار برند.
در بعضي از آب انبارها قسمتي از حجم استوانهاي شكل مخزن تا بالاي سطح زمين امتداد مييافت و قابل مشاهده بود.
وسيعترين و در مواردي بيشترين كاربرد احجام استوانهاي شكل را در برجها ـ مزارها و مقبرههاي برجي شكل ، برجهاي دفاعي و بعضي از منارها ، ميتوان مشاهده كرد.
البته حجمهاي تقريباً مخروطي شكل را در بعضي از برجها و منارها به كار ميبردند.
شواهد موجود نشان ميدهد كه در معدودي از بناهاي باستاني و آئيني نيز از حجمهاي استوانهاي شكل در تركيب با ساير حجمها و فضاها بهره ميبردند.
آثار باقي مانده از قلعه دختر در فارس و كلات نادري در خراسان حاكي از وجود چنين مجموعههايي است.
چهار طاق :
طاق در معماري حداقل با دو معني به كار ميرود.
نخست به معني پوشش يا سقف كامل يك فضا ، دهانه يا درگاه است،
و دوم به معني قوس يا عنصري منحني شكل است كه روي يك درگاه يا دهانه را با آن ميپوشانند.
علت كاربرد قوس براي پوشاندن دهانهها و نعل درگاهها اساساً مربوط به نوع مصالح ميشود.
در نواحي و مناطقي كه چوب و قطعات بزرگ سنگ قابل استفاده براي ساختن عمارت به طور كافي در دسترس نباشد، به ناچار از طاقهايي خشتي ، آجري يا با سنگ لاشه استفاده ميكردند، چون با اين مصالح نميتوان پوشش يا سقف مسطح ساخت.
چهارطاق يا چهارطاقي فضا و عنصري معماري است كه هم به صورت مستقل و مجزا هم در تركيب يا برخي ديگر از فضاها و عناصر معماري مورد استفاده قرار ميگرفت.
« چهار طاق » از چهارطاق يا قوس تشكيل شده كه روي اضلاع يك مربع به گونهاي پيوسته با يكديگر و با پايههايي مشترك و به صورتي ساخته ميشدهاند كه پوششي گنبدي شكل بر روي آنها قرار ميگرفت.
عموم چهارطاقيهاي شناخته شده سقف گنبدي شكل دارند، در حالي كه چهارطاقيهايي با سقف مسطح نيز وجود داشتهاند.
ميتوان حدس زد كه وجود چهارقوس يا طاق در اين فضا موجب شد كه آن را چهارطاق بنامند.
بسياري از چهارطاقهايي كه به صورت يك عنصر مستقل و منفرد ساختهميشدند ، چهاردهانه باز به چهار سمت داشتند.
پيشينه تاريخي اين عنصر هنوز به دقت شناخته نشده است.
اما برخي از شواهد تاريخي حاكي از آن است كه قدمت آن به چند هزار سال پيش از ميلاد ميرسد.
بسياري از چهارطاقيهاي موجود به دوره ساساني تعلق دارند.
چهارطاقي در تركيب با برخي از سقفهاي گنبدي شكل به صورت گنبد ساخته ميشد.
به عبارت ديگر گنبد را ميتوان فرعي چهار طاق دانست كه سقفي بلند و منحني شكل داشت.
پيشينه گنبد نيز به دوران پيش از ميلاد ميرسد و از آن هنگام تا دوره قاجار به عنوان يكي از عناصر مهم معماري ايراني مورد بهرهداري قرار مي گرفت.
چهارطاقي يا گنبد يكي از نمادينترين عناصر معماري ايراني است زيرا تركيبي فشرده اما جامع از شكلها ، صورتها و سازماندهي آرماني در فرهنگ و هنر ايراني است.
نقشه آن مربع است و چهار ضلع دارد.
صورت سه بعدي يا حجم آن از چهار طاق تشكيل شده است و حجم آن تا زير سقف گنبدي شكل، يك مكعب يا مكعب مستطيل است كه از حجمهاي خاص و در مواردي مقدس به شمار ميآمده است.
گنبد يا پوشش كروي شكل آن غالباً تمثيلي از آسمان دانسته شده است و از اين لحاظ عنصري نمادين است و به برخي از جنبههاي آن ميتوان چنين اشاره كرد:
چهار طاقي داراي چهار پايه است كه آن را ميتوان كنايه از چهار عنصر پديد آورنده جهان دانست. چهار درگاه يا دهانه آن به چهار جهت گشوده است و به چهار سوي جهان اشاره دارد.
نقشه مربع و شكل آن تمثيلي از آسمان است.
فردوسي در چند جا در شاهنامه به اين مفهوم گنبد اشاره كرده است.
هنگامي كه آتش در مركز يك چهارطاقي قرار داده مي شد،هيزم و محل جايگاه آتش در پايين و شعله آن كه نمودي از ذات و ماهيت برتر آتش بود، به سمت بالا حركت مي كرد و نور و پرتو آن چهارسوي فضا را روشن ميكرد، به اين ترتيب فضاي چهارطاق به شش جهت ( چهار جهت در سطح افقي به علاوه پايين و بالا) اشاره دارد.
صورت فضاي چهار طاق به گونهاي است كه در هنگام برگزاري مراسم آييني، امكان حركت افراد در پيرامون و دور آتش ميسر ميشود.
حركت و گردش افراد به دو صورت ميتوانست تحقق يابد. در حالت نخست ، افراد در درون فضاي چهارطاق به دور مركز آن حركت ميكردند و در حالت دوم افراد در بيرون فضاي چهار طاق در پيرامون آتش حركت ميكردند. حالت اخير سبب شد كه در مواردي فضاي چهارطاق را درون فضايي ديگر كه غالباً آن نيز نقشهاي مربع شكل داشت ، قرار دهند.
چهار طاق يا گنبد در تركيب با ساير عناصر و فضاهاي معماري در بناهاي مهم مورد استفاده قرار ميگرفت.
در يكي از سادهترين تركيبها ، چهارطاق با ايوان تركيب ميشد و ايوان غالباً نقش فضاي ورودي را داشت.
اين تركيب يكي از تركيبهاي جاودان در هنر معماري ايران است.
در تركيبي ديگر، چهارطاقي درون يك فضاي ديگر كه غالباً فضايي مكعب شكل بود، قرار داده ميشد.
چهار طاق يا گنبد در تركيب با تالار، حياط و برخي ديگر از عناصر معماري نيز به كار مي رفت.
چهار صفه :
صفه به معني سكو يا فضاي بلندتر از سطح زمين است.
صفه به صورتهاي گوناگون به طور منفرد و در تركيب با عناصر ديگر در معماري ايراني به كار ميرفته است.
طرح چهار صفه يكي از الگوهاي معمارانه و زيبا ازتركيب چهارصفه در نوعي سازماندهي متقارن و منظم با چند عنصر ديگر معماري است.
الگو و طرح چهار صفه در طراحي و ساخت برخي از انواع فضاهاي معماري از جمله در شمار اندكي از واحدهاي مسكوني ، در معدودي از كاروانسراهاي حاشيه خليج فارس، در بعضي از حمامها و چاپخانهها و برخي ديگر از فضاهاي معماري به كار ميرفت.
در يكي از الگوهاي طرح چهار صفه كه نمونههاي آن را در بعضي از خانههاي سنتي شهرزواره ميتوان مشاهده كرد، معمولاً يك فضاي مركزي با نقشهاي مربع شكل يا هشت ضلعي در ميان طرح وجود دارد و چهارصفه در امتداد دو محور متقارن متقاطع جاي دارد، غالباً در اين گونه از واحدهاي مسكوني و كاروانسراها ، سطح فضاي مركزي با سطح صفهها در يك تراز و امتداد قراردارند، در حالي كه در بعضي از ديگر صفه بناها مانند برخي از حمامها و حوضخانهها ، سطح هر يك از چهار صفه واقع درچهار طرف فضاي مركزي بلندتر از سطح كف فضاي مياني است.
مركزيت و اهميت فضاي مياني عمارتهاي چهارصفه غالباً با روشها و طرحهاي گوناگون مورد تاكيد قرار ميگرفته است.
در بسياري بناها سقف فضاي مركزي مرتفعتر از ساير بخشها است و روزنهايي در چهارطرف آن قرار داده شده كه نور فضاي مركزي تامين ميشود و تهويه و تنظيم فضاي مركزي از طريق آن صورت مي گيرد.
در الگوي ديگري از طرحهاي چهارصفه به ويژه در مواردي كه سطح كفهر يك ازچهارصفه واقع در چهارطرف فضاي مياني بالاتر از سطح كف فضاي مزبور ( غالباً در حمامها ، حوضخانهها و چايخانهها ) گاه افزون بربلندتر بودن سقف فضاي مياني ، در كف آن نيز حوضي طراحي و ساخته ميشد.
خصوصيات و تناسبات كالبدي چهار فضاي واقع در چهارگوشه عرصه چليپايي شكل مركزي و همچنين چگونگي طراحي سطح بيروني هر يك از فضاها متناسب با كاركرد بنا و خصوصيات محيط طبيعي به صورتهايي متنوع انجام ميشده است.
چهار ايوان :
در اين طرح چهار ايوان در امتداد دو محور تقارن متقاطع طراحي و ساخته ميشود.
طرحهاي چهار ايواني به دو گروه قابل طبقهبندي هستند.
نخست طرح چهارايواني درونگرا ، دوم طرح چهار ايواني برونگرا.
از طرح نخست در بناهاي داراي حياط مركزي بهره ميبردند.
در اين گونه از طرح ، چهار ايوان در امتداد محورهاي تقارن حياط ساخته مي شد و غالباً در تركيب حجمي بنا به آن اهميت بيشتري نسبت به ساير دهانهها داده ميشد و ارتفاع آن بلندتر از ساير فضاها بود.
در برخي از موارد معدود از ايوان ستوندار در چهار سمت حياط استفاده مي شد.
در يك حالت ممكن بود ايوان ستوندار ممتد باشد و در تمام بدنه واقع در كنار چهار جبهه حياط گسترش يابد.
نوع دوم طرح چهار ايواني در بناهاي برونگرا ديده مي شود. در اين بناها نيز ايوان را در امتداد محورهاي تقارن قرار ميدادند و هر كدام از آنها به سمت بيرون جهت داده مي شدند.
كوشك برخي از كاخها و همچنين بعضي از مزارهاي برونگرا به اين ترتيب طراحي و ساخته مي شد.
چهارسو :
چهارسو نامي است كه غالباً به محل تقاطع دو راسته مهم و اصلي در بازار گفته ميشد.
در برخي از متنهاي تاريخي به اين فضا با عنوان چهارسوق ( = چهاربازار ) اشاره شده است.
فضاي بسياري از چهارسوها از لحاظ طراحي معماري ، ساده و طراحي نشده بود اما در بعضي از بازارهاي مهم و بزرگ حداقل يك چهارسوي بزرگ و طراحي شده ميساختند.
طرح معمول اين چهارسوها به طرح فضاهاي چهارصفه بيشباهت نيست، با اين تفاوت كه فضاي چليپايي شكل مركزي به معابر اختصاص مييافت و فضاهاي واقع در چهار كنج به دكانها و حجرههايي تبديل ميشد كه به دليل موقعيت مناسب شهري و ارتباطي ارزش اقتصادي و اجتماعي بيشتري نسبت به ساير دكانها و حجرهها داشت.
بسياري از اين گونه چهارسوها را با گنبد يا سقفهايي گنبدي شكل ميپوشاندند و با قراردادن روزنهاي متعدد، نوركافي براي فضاي آن تامين مي كردند و هواي آن نيز به خوبي تهويه ميشد.
چهاربخش :
سقف گنبدي شكل فضاي يك چهارطاقي يا گنبد يا به طور كلي هر فضاي واقع در بين چهار ستون يا جرز به صورتهاي بسيار متنوعي پوشيده ميشد كه يكي از صورتهايي كه در برخي موارد به ويژه در پوششهاي كمارتفاع به كارگرفته ميشد، صورت چهاربخش بود.
در سقف چهاربخش، چهارپوشش منحني شكل از چهار سمت دهانه شروع ميشد كه در مركز يكديگر را در يك نقطه قطع ميكردند. به اين ترتيب هر يك از چهار قسمت سقف منحني شكل را تشكيل ميداد كه تصوير نقشه آن در روي زمين يك مثلث بود.
چهارباغ :
در طراحي بعضي از فضاهاي سبز و باغها از طرح معروف به « چهارباغ » استفاده مي كردند.
طرح چهار باغ به دو صورت مورد توجه قرار داشت.
صورت نخست عبارت از محوطهاي چهارگوشه ( غالباً به شكل مربع ) بود كه توسط دو محورعمود بر يكديگر به چهار قسمت تقسيم ميشد.
دو معبر اصلي به صورت متقاطع در محل دو محور مزبور قرار ميگرفت و در مركز عرصه باغ ( غالباً محل تقاطع دو محور ) يك كوشك يا عمارت يا آبگير طراحي و ساخته مي شد.
در بسياري از باغهاي بزرگ ، هر يك از چهارمربع پديد آمده از تقسيم مربع اصلي به چهاربخش ، به چهار قسمت تقسيم ميشد و اين روندگاه تا چند مرتبه ادامه مييافت.
از اين طرح افزون بر باغها ، در باغـ مزارها هم استفاده ميشد.
البته با وجود آن كه در مجموعهها و عمارتهاي مهم و بزرگ غالباً از نقشهاي به شكل مربع براي طراحي و ساخت فضاي چهارباغ بهره ميبردند اما طرح چهارباغ لزوماً به زمينهايي به شكل مربع اختصاص نداشت، بلكه از آن براي زمينهايي به شكل مستطيل و غيره نيز استفاده مي كردند.
چهارباغ به نوع ديگري از سازماندهي و طراحي فضاي سبز نيز گفته ميشد.
نوع دوم طرح چهار باغ شامل فضايي با سازماندهي خطي بود كه معمولاً معابر، فضاهاي سبز و نهرها در امتداد چهار رديف محور موازي به صورت خطي سازماندهي ميشدند.
چگونگي گسترش امتداد محور اصلي و عرض هريك از معابر و حتي شمار آنها متناسب با شرايط محيطي تعيين ميشد.
چهارباغ اصفهان از نمونههاي باقي مانده از اين نوع فضاها به شمار ميآيد.
خلاصه سخن :
در پايان اين متن لازم است اشاره شود كه بررسي موضوع « ويژگي هاي معماري ايراني اسلامی » نياز به عرضه گستردهاي دارد و در اين مختصر نميگنجد، اما مولف اميدوار است در همين متن كوتاه توانسته باشد اهميت رمزپردازي در صورت معماري ايران در برخي از زمينهها و عمارتها به ويژهبناهاي فرهنگي ، آئيني آرماني و ديني را نشان دهد.
آشكار است كه همه انواع فضاهاي معماري تنها براساس خصوصيات فضايي فعاليتها و در پي اهداف ساده كاركردي طراحي و ساخته نميشدند.
بلكه برخي از فضاها مانند فضاهاي ديني ، آرماني و بعضي از فضاهاي عمومي و فرهنگي بر اساس الگوهاي نمادين و نه الگوهاي كاربردي و مستعمل طراحي و ساخته ميشدند.
اين الگوهاي نمادين از ساختارهايي فضايي تشكيل ميشدند كه ضمن آن كه براي انجام برخي از فعاليتها مناسب بودند اما صرفاً به عنوان ظرف فضايي آن فعاليت ها سازماندهي نميشدهاند ، بلكه اركان شكلگيري آنها فراتر از صورتي لازم براي انجام فعاليتي معين بود.
به عنوان مثال كاربرد طرح چهارايواني در مساجد، مدارس و كاروانسراها به سبب جنبههاي كاركردي آن نبود و از اين لحاظ به كارآيي فضا چندان نميافزود ، و در مواردي از ظرفيت فضا نيز مي كاست.
كاربرد طرح چهارايواني كه از طرحهاي نمادين در معماري ايران بود، به سبب ويژگيهاي فرهنگي و رمزي آن بود.
در پایان امیدواریم سری مقالات ويژگي هاي معماري ايراني اسلامی که کاری ویژه از گروه آموزش شرکت معماران آمود ابنیه (دیبالوکس) است مورد توجه همراهان گرامی قرار گرفته باشد.
مطالعه مطالب زیر به شما پیشنهاد می گردد:
- آموزش محاسبه حد 60 درصد زمین
- آموزش محاسبه و ترسیم درز انقطاع
- آموزش ترسیم سنتوری کلاسیک
- 9 اشتباه رایج در طراحی نمای کلاسیک
ثبت ديدگاه