مراجعه سریع به عناوین مطلب

نقش ویژگی های زیستی انسان در شکل گیری فضاهای معماری:

هر گاه بحث از عوامل مؤثر در شکل گیری فضاهای معماری پیش می آید ما موضوع اقلیم، فرهنگ و هنر و غیره را پیش می کشیم و از کنار مؤثرترین عامل یعنی نقش ویژگی های زیستی انسان در شکل گیری فضاهای معماری با بی توجهی می گذریم،

بدون آنکه به این موضوع فکر و تأمل یا توجهی شایسته  شود.

در این مقاله سعی شده ویژگی های زیستی انسان در شکل گیری فضاهای معماری مورد بررسی قرار گیرد و تجزیه و تحلیل شود.

برای رسیدن به این هدف ابتدا خود این ویژگی های زیستی بررسی شده سپس به اهمیت این ویژگی ها در فضاهای معماری اشاره شده است.

برای تأکید بر این اهمیت از نقص یا تغییر و یا عدم وجود ویژگی های زیستی انسان استفاده شده تا نقش این ویژگی ها در شکل گیری فضاهای معماری بارزتر و آشکارتر شود.

می توان گفت از تکنیکی شبیه به برهان خلف استفاده شده است.

این نحوه بررسی اهمیت فراموش شده موضوع نقش ویژگی های زیستی انسان در شکل گیری فضاهای معماری را پر رنگ کرده است.

با این مقاله جذاب حاصل تلاش گروه آموزش شرکت آمود ابنیه همراه باشید:

نقش ویژگی های زیستی انسان در شکل گیری فضاهای معماری

برخی از ویژگی های زیستی انسان که مورد بحث ما قرار می گیرند از این قرارند:

1ـ حواس انسان (بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی، لامسه و …)

2ـ نوع حرکت انسان

3ـ تعادل انسان

4ـ تناسبات اندامی

5ـ محیط زندگی

6ـ رفع احتیاجات روزمره

حواس انسان:

حواس انسان در دو گروه قرار می گیرد:

1ـ گیرنده های فاصله: که در ارتباط با درک اشیاء دور می باشند، چشمها، گوشها و بینی.

2ـ گیرنده های بلافاصله: که برای درک جهانهای نزدیک، جهان لامسه بکار می رود. تأثیراتی که ما از طریق پوست، غشای خارجی اعضاء و ماهیچه ها دریافت می کنیم.

این طبقه بندی را می توانیم به اجزای بیشتری تقسیم نماییم.

به عنوان مثال، پوست عضو اصلی حس لامسه است و همچنین نسبت به دریافت و از دست دادن گرما حساس می باشد و هر دو نوع گرمای تشعشعی و هدایتی می تواند از طریق پوست تشخیص  داده شود.

بنابراین، قطعاً، پوست هم جزو گیرنده های غیر مستقیم و هم گیرنده های مستقیم می باشد.

ارسطو اولین کسی بود که حواس را به پنج قسمت تقسیم کرد و آنها را حواس پنجگانه نامید: بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی و لامسه.

امروزه حواس دیگری را نیز می شناسیم. مثلاً درد یا حرارت را نیز «حس» می کنیم.

اکنون به بررسی تک تک حواس پنج گانه انسان (بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی و لامسه) و تأثیر آنها در شکل گیری فضاهای معماری می پردازیم.

حس بینایی:

وظیفه چشم گرفتن امواج الکترومغناطیس است.

اشعه الکترومغناطیس با طول موج 380 تا 760 نانومتر برای ما قابل رؤیت است.

سلولهای میله ای که بر تفاوت دو شدت نور یا درخشندگی حساس می باشند و در بینایی شب فعال هستند.

وقتی بر روی شبکیه مخروطها وجود نداشته باشند و فقط میله ها وجود داشته باشند  افراد جز رنگ سیاه و سفید رنگ دیگر نمی بینند.

سلولهای مخروطی بیشترین سلولهای گیرنده را نسبت به نواحی دیگر  پیرامون شبکیه دارا می باشند.

این سلولها در رنگ بینی نقش دارند برای انطباق چشم از نور کم به نور زیاد یک تا دو دقیقه طول می کشد اما مدت انطباق چشم از نور زیاد به نور کم مدت بیشتری طول می کشد.

این تأخیرات به خاطر این است که سلولهای میله ای در فضای کم نور غیر فعال می شوند و وقتی وارد فضای پر نور می شویم مدتی طول می کشد تا این سلولها فعال شوند.

در مورد فضای کم نور به پر نور نیز باید سلولهای میله ای و مخروطی با محیط پر نور سازگار شوند.

سیستم های گیرنده حسی با گذشت زمان تکامل یافته اند.

بینایی آخرین و اختصاصی ترین حسی بوده که در نوع بشر تکامل یافته است.

موقعی که اجداد انسان زمین را ترک کرده و به درختان پناه بردند حس بینایی در آنها اهمیت بیشتری یافت و نیاز به حس بویایی کمتر شد.

دید سه بعدی در روش زندگی بر روی درختان ضرورت بیشتری پیدا می کند و بدون این نوع دید پریدن از یک شاخه به شاخه دیگر حالتی تصادفی، شانس به خود می گیرد.

حس شنوایی:

شنوایی دریافت امواج مکانیکی تولید شده توسط یک منبع ارتعاشی است که باعث انبساط و انقباض مولکولهای مجاور هم می شود که معمولاً از طریق مولکولهای هوا به گیرنده های شنوایی منتقل می شود.

یکی از ویژگی های امواج صوتی فرکانس یا تعداد امواج صوتی در ثانیه است که تعیین کننده صوایی است که یک شنونده می شنود.

دامنه، مقدار انرژی در هر موج است که با ارتفاعش اندازه گیری می شود که در واحدهای دسیبل بیان شده و مفهوم بلندی صدا را دارد .

تعیین جهت صدا بستگی به فاصله بین لحظه ای که یک گوش نسبت به گوش دیگر یک صدا را می شنود، دارد.

میزان بلندی صوت در محاوره های روزمره در حدود 60 دسیبل می باشد.

محدوده شنوایی انسان بین 20 تا 16000 هرتز است که با افزایش سن کاهش می یابد.

مطالعه ای که توسط یک آواشناس بنام J.W.black صورت گرفته نشان داده است که اندازه و زمان انعکاس صوت در یک اطاق بر روی سرعت و مقدار مطالعه تأثیر می گذارد.

در اطاق های بزرگی که زمان انعکاس صوت در آنها کندتر از اطاق های کوچک است و معمولاً افراد مطالب را آرامتر قرائت می کنند.

معمار انگلیسی با استعدادی زیرکانه با بکارگیری متناسب فضاهای دیداری و شنیداری سالن کنفرانس باعث بهبود کار کمیته ای که عملکرد مطلوبی نداشت شده بود.

شکایت های زیادی در مورد نالایق بودن رئیس شده بود و خواهان تعویض ریاست شده بودند.

استدلال معمار مذکور این بود که علت مشکلات، بیشتر در رابطه با محیط است تا رئیس کمیته، معمار بدون گفتن نقشه هایی که در صدد اجرای آنها بود، به گونه ای برنامه ریزی کرد که با ادامه کار رئیس کمیته، اشتباهات و ناهنجاریهای محیطی را نیز تصحیح کرد.

اتاقی که جلسات در آن تشکیل می شد، در کنار خیابان شلوغی قرار داشت که سروصدای ناشی از ترافیک با انعکاس از طریق دیواری سخت و کف بدون پوشش اطاق تشدید می شد، و بدین ترتیب با کاهش تداخل صوتی امکان آن وجود داشت تا جلسه را بدون هر گونه تنش ناخواسته محیطی هدایت کرد، و بدین گونه شکایتها بر علیه رئیس کمیته نیز فرو نشست.

یک استثنای عمده ای که در مورد حس شنوایی افراد کور وجود دارد آن است که آنها می آموزند تا بیشتر به فرکانس های صوتی بالا که آنها را قادر می سازد تا موقعیت اشیاء را در یک اطاق درک بکنند، توجه بیشتر نشان دهند.

در معماری شنوایی بیشتر از آنچه به نظر می رسد اهمیت دارد.

تشخیص جنس و خواص سطح و پوشش، اندازه فضا و اینکه آیا این فضا خالی است یا چیزهایی در آن قرار دارند چیزهایی از خواص صوتی یک فضاست که کمتر مورد توجه قرار گرفته اند.

شنیدن فقط با مکانهای نمایش سر و کار ندارد؛ بلکه حتی در فرش کردن سطح خیابانها، در مواد تشکیل دهنده پله ها، سقف و کف کارگاهها و جز اینها نیز نقش دارد.

کلاسهای درس، هر چقدر هم که بزرگ و دارای آرایه بندی و نور پردازی مناسب و با ترکیب بندی فضایی عالی و چشمگیر باشند، در صورتی که پژواک صدا از حد معینی تجاوز کند ـ خواه به دلیل مصالح به کار رفته و خواه به دلیل ارتفاع ـ به مکانی آزارنده بدل می شوند.

همچنین کلیسایی که آکوستیک بی روح داشته باشد، ویژگی مذهبی اش را از دست می دهد.

جاده های سنگریزه ای که به خانه ای منتهی می شود، گویی از گام های میهمانان خبر می دهند.

بویایی:

بویایی در انسان یکی از اسرار آمیزترین ابعاد حسی است.

بوها توانایی عجیبی در به یاد آوردن خاطرات آدمی دارند.

بو حس شیمیایی است که از انرژی تحریک آنها از مواد شیمیایی دریافت می شود و علائم به پتانسیلی فعال تبدیل می شود و به نواحی ویژه مغز فرستاده و ثبت می گردد.

گیرنده های بویایی، سلولهای مؤثری هستند که در مسیر دماغی و در انتهای مجرای بینی قرار دارند.

حساسیت گیرنده های بویایی انسان کم است.

بطور کلی یک فرد سالم می تواند بین 10000 تا 20000 بوی متفاوت را تشخیص دهد.

بوی قهوه سبزیجات، بوی ویژه قهوه خانه ها و … می توانند نوعی احساس از زندگی را در فضا پدید آورند.

عطر باغها، چوب های مختلف، شن و ماسه، بوی پخت غذا، بخور مجمر کلیساها، بوی نمناک مردابها و دخمه ها نشان دهنده مکانها و لحظه هاست.

بوی خانه مادر بزرگ می تواند چنان ژرف در خاطرمان ریشه بگیرد که با باز دیدی ساده ـ ولو در زمینه ای متفاوت و بعد از گذشت بیست سال ـ دوباره تخیلات و تصاویر آن خانه قدیمی، با ارزشهایی گرانبهایش، در خاطر زنده شود.

ما با چشمهای بسته، گوشهای مسدود، پاها و دست های دربند، لب های تنگ بهم فشرده، در میان هزاران چیز است به انتخاب می زنیم و سالها بعد، در آن فصل، چونان غروب جنگلی پیش از باران حسی نادر از رایحه ای یگانه از آگاهی به خاطره می تراود و از فضا به زمان. (میشل سره، حواس پنج گانه)

اگر حس  بويايي انسان خيلي ضعيف بود و يا وجود نداشت:

در بعضي فضاهاي  خاص  ( مانند  اماكن مقدس ) كه براي حس القاي رواني خاص ( مانند حس عرفاني ) از بوهاي خاصي  ( مانند بوي گلاب و عطر گل محمدي ) استفاده مي كنند و اين بوهاي خاصي جزوه ويژگيهاي آن فضا محسوب مي شوند و اگر انسان در جاي ديگر همان بو را استشمام كند به ياد آن مكان مي افتد و ايجاد حس مكاني در انسان مي كند.

اگر حس بويايي انسان ضعيف تر مي شد يا حذف شود ديگر نمي توان چنين حسي را القا كرد و برعكس اگر حس بويايي انسان قوي از زمان حال باشد در اين حالت فضاهايي كه براي حس بويايي انسان ايجاد مزاحمت مي كنند ( مانند آشپزخانه و سرويس بهداشتي ) يا از پلان داخلي خانه خارج و در قسمت ديگري كار مي شدند و يا در فضاهاي آپارتماني در قسمتي دور از فضاهاي زندگي (مانند نشيمن و پذيرايي و خوابها ) كار مي شد و همچنين با تهويه و درزبندي دقيق بازشوهاي اين فضاها با اين مشكل يا موضوع كنار مي آمدند.

لامسه:

پوست می بیند، می لرزد، سخن می گوید، نفس می کشد، گوش فرا می دهد، عشق می ورزد و به آن عشق می ورزد، ضربه می خورد، پس می زند، عقب نشینی می کند، به گاه وحشت، حالتی تدافعی به خود می گیرد، با ترک ها، لکه ها و زخم های روح پوشیده می شود. (میشل سره، حواس پنج گانه)

حس های پوستی از گیرنده های گرما، سرما، فشار وارد زیر پوست تشکیل شده است.

گیرنده های این حس ها در عمق متفاوت پوست قرار دارند و دست ها، گیرنده های حسی پوستی بیشتری نسبت به سایر نقاط مثل پشت دارند.

پوست به دو دلیل دارای جایگاهی در معماری است:

از یک سو به دلیل وجود نیروی جاذبه اجتناب ناپذیر است و از سوی دیگر مقدم بر توانایی ما برای دیدن فرمها و بافت هاست.

فرد ایستاده یا فردی که در حال راه رفتن است، تماس بساوایی دایمی با زمین دارد و زمین می تواند هموار یا ناهموار، سخت یا نرم، صاف یا شیبدار باشد.

فقط نگاه کردن به چیزهای زیبا که در معرض نمایش اند کافی نیست، همواره می خواهیم آنها را لمس کنیم، و وزن و ویژگی بافتاری سطح و فرم آنها را بیازماییم.

عناصر عمومی صاف، مجسمه ها، کاشی ها، ستون ها و نظایر اینها، ما را به نو ازششان فرا می خوانند.

نشیمنگاهها هم حس ناشی از برخی آرایه بندی های صوری ـ مانند پله ها، پاسنگ ها، نیمکت ها و صندلی ها ـ را در خود دارند؛ به گونه ای که چشم و گاه نیز دستها در مرحله اول، معاینه ابتدایی را انجام می دهند و سپس آنها (یعنی نشیمنگاه ها) حساسیت یا حس پذیریشان را مورد قضاوت قرار می دهند.

پوست چه با جریان های هوا، دم کردگی یا تازگی، هوای سرد، گرم، نامطبوع یا با طراوت، مقوله های فراوانی را برای طراحی معماری به دست می دهند.

به عنوان نمونه می توان به آثار فرانک لوید رایت مراجعه کرد.

اکثر موفقیت های فرانک لوید رایت به عنوان یک معماری حاصل شناخت او از روش های مختلف و متعددی است که مردم برای درک فضا بکار می برند.

هتل مجلل قدیم توکیو تداوم بصری متحرک و ملموس را برای غربی ها فراهم می کند که یاد آور حضور آنان در یک دنیای دیگر است.

تغییر در سطوح، پله های مدور محصور شده و آگاهی دهنده، تا طبقات بالاتر و مقیاس کوچک آنها همه تجربیات و دریافتهای جدیدی هستند.

تالارهای طولانی به کمک دیوار بندی ها در فاصله دسترسی مقیاس متناسبی به سالن داده اند.

رایت به عنوان یک هنرمند در زمینه استفاده از بافت، آجرهای ضخیمی را به کار برده که با استفاده از ملات نرم و زیبا کننده ای که به فاصله نیم اینچ از کف بالاتر قرار داشت از هم جدا کرده بود.

مهمانان بهنگام قدم زدن در این تالارها اغلب به کشاندن انگشتانشان در طول شیارهایی که بدین طریق ساخته شده، علاقه نشان می دهند.

با تدبیر رایت می خواست درک فضایی اشخاص را با مجذوب کردن آنها به سطوح ساختمان، بالا ببرد.

نابینایان منبع خوبی از اطلاعات در زمینه حساسیت به پرتو حرارتی می باشند.

این موضوع مصاحبه هایی که دکتر وان برادی و ادوارد تی هال انجام دادند به اثبات رسید،

در جریان این مصاحبه ها اشخاص نابینا به جریان هوا در اطراف پنجره ها اشاره کردند و اهمیت پنجره ها را در حرکت اشخاص کور متذکر شدند و گفتند که پنجره ها آنها را قادر می سازد تا جایگاه خودشان را درون اطاق یافته و همچنین تماسشان را با محیط بیرون از اطاق حفظ کنند.

بدین ترتیب دلیل داریم که باور کنیم این حس (پرتو حرارتی) از حس شنوایی قوی تر است که این قبیل افراد ر ا قادر ساخته تا با چنان وضع خوب و موفقیت آمیزی در فضا حرکت کنند.

یا نمونه دیگر آن نابینایی بود که از دیوار آجری که در قسمت شمالی یکی از خیابانها قرار داشت برای مسیریابی استفاده می کرد دیوار برای این نابینا به عنوان علامت و نشان به حساب می آمد چرا که حرارت و گرما را بر تمام پیاده رو پخش می کرد.

اگر انسان حس لامسه نداشت ديگر بافت سطوح براي انسان قابل درك نبود و انسان تنها با ديدن بافت سطوح مي توانست درك کند و ذهنيت محدودي نسبت به بافت سطوح داشته باشد و حس رواني كه يك معمار مي تواند از طريق بافت سطوح يك فضا مانند زبري و نرمي و صاف و صيقلي و مات بودن و نقش برجسته بودن و … القا كند ديگر نمي توانست اين كار را انجام دهد.

مثلاً فرانك لويدرایت در ساختن رستوراني در شهر توكيو از بافت خاصي در سطوح استفاده كرده كه حس رواني خاصي را القا كند كه اگر اين حس لامسه در انسان نبود فرانك لويدرایت نمي توانست چنين حس رواني را القا كند.

  حرکت بدن:

روح می بیند، زبان می بیند، بدن نظاره می کند.

بدن همواره از موقعیتی که در آن قرار دارد، با فضیلتی که همانا حرکت آن است، فراتر می رود،

چنین نیست که بدن چونان دریافت گری ساده و منفعل عمل کند، بل به تمرین می پردازد،

می پروراند، کمابیش به میل و اراده خود، حرکت را دوست می دارد،

عالماً و عامداً در آن درگیر می شود، مسرور است از اینکه به درون فعالیت می جهد،

می دود یا می رقصد، و تنها به خویش آگاه است و بس،

آن هم فوراً و بی هیچ کلامی، و در این مداخله ـ و از طریق آن ـ وجود خود را در سوختن و تحلیل رفتن نیرو و توان، بریدن نفس، و رسیدن به مرز خستگی کشف می کند. (میشل سره، حواس چنج گانه)

حرکت بدن اگر چه خود مشخصاً یکی از حواس پنج گانه ما نیست، اما به هر حال درک مقیاسی از اشیاء و فضا را در اختیار ما قرار می دهد.

عبور کردن، بازدید کردن، رقصیدن، ایما و اشاره و نظایر آنها،

همه این امکان را فراهم می سازد که جذابیت و کشف آنچه را که از دیده پنهان است ارزیابی کنیم.

نزدیک شدن، در نور دیدن، به اطراف و بالا و پایین سر زدن، به درون رفتن و گریختن، همه کنش هایی که ما را فرا می خوانند تا در نزد خود، آنچه را که می خواهیم در محیطی معین ببینیم، بشنویم، حس کنیم، ببوییم و لمس کنیم، سامان دهیم.

معماری فقط در ترسیمات و عکس هاست که تصویری است.

همین که معماری به صورت ساخته شده در آمد، به صحنه و عرصه ـ و گاه نیز به سناریوی ـ رفتن ها و آمدن ها، اشارت و حتی توالی حس پذیری ها بدل می گردد.

در تقسیم بندی جدید دو حس تعادل و حس های تنی نیز به تقسیم بندی حس ها اضافه شده است که به توضیحات در مورد آنها نیز می پردازیم.

شما با مقاله جذاب نقش ویژگی های زیستی انسان در شکل گیری فضاهای معماری همراهمان هستید.

حس تعادل:

این حس دارای گیرنده هایی در قسمت گوش داخلی است.

این سلولهای گیرنده شامل سه نوع مجرای نیم دایره و کیسه های دهلیزی هستند که در آرایش فیزیکی بدن (حس تعادل) نقش دارند.

مایع موجود در مجرای نیم دایره با تغییرات حالت و وضعیت بدن حرکت می کند و باعث جابجایی گیرنده های حسی فوق می شود.

سلولهای میله ای کیسه های حلزونی با تغییر زاویه بدن نسبت به سطح مرکز ثقل حساسیت نشان می دهند.

نقص در تعادل بدن می تواند به سر گیجه منجر شود.

اگر  انسان بر روي دو پاي خود تعادل نداشت با مشكل حركتي مواجهه مي شد ،

و براي رويارويي با اين مشكل يا از صندلي چرخدار استفاده مي كرد يا از المانهاي تكيه گاهي در فضاها و چون استفاده از رمپ و پله مشكل بود به همين خاطر ساختمانها به جاي رشد عمودي بيشتر انگيزه به رشد افقي داشتند.

همچنين براي هريك از ابزارهايي كمك حركتي تغييراتي را در معماري ساختمان ها حاصل مي شد كه از جمله مي توان گفت در استفاده از صندلي چرخدار با توجه به اين كه عرض صندلي چرخدار 90 سانتي متر است و بيشتر از عرض انسان معمولي مي باشد پس تمام فضاهاي چرخشي ، حركتي براي اين ابعاد طراحي مي شدند.

و چون ارتفاع انسان كمتر مي شد، ارتفاع سقف و در و پنجره نيز كمتر مي شد و چون براي عبور از يك در معمولي لولايي مجبور به انجام 4 حركت نزديك شدن به در- بازكردن در – رد شدن از در – بستن در ، مي باشد به همين خاطر از درهاي فنري ،كشويي ، آكاردئوني و يا مجهز به چشمهاي الكترونيكي استفاده مي كرد .

همچنين در آشپزخانه مبلمان آشپزخانه طوري ساخته می شد كه اولاً ارتفاعشان كمتر مي شد ثانياً قسمتي از زير كابينت هاي آشپزخانه خالي مي شد تا قسمتي از صندلي چرخدار در آن جاگيرد و همچنين در كف اختلاف ارتفاع نبايد از 1.5 سانتي متر بيشتر باشد.

همچنين اگر از المانهاي تكيه گاهي متحرك بصورت 3 پايه چرخدار يا بدون چرخ و … و يا تكيه گاههاي ثابت بصورت المانها تكيه گاهي در ديوارها استفاده كند.

در اين حالت كف تا حد امكان بايد مسطح باشد .

همچنين در سرويس بهداشتي و حمام و كنار تخت خواب المانهاي تكيه گاهي وجود داشته باشد تا بتواند از طريق كمك گرفتن از اين المانها بتواند از اين فضاها استفاده بكند.

حس های تنی:

حس های تنی اخبار مربوط به آنچه در سطح بدن و درون آن روی می دهد را فراهم می آورند.

این حس شامل سه قسمت است.

بساوایی که بررسی شد، حس حرکت که اطلاعات مربوط به وضعیت و حرکت بدن را فراهم می آورد، و گیرنده های آن در مفصل ها، زردپی ها، و عضلات قرار دارند.

و حس های عضوی که از گیرنده های موجود در داخل و اطراف اندام های درونی سر چشمه می گیرند،

احساسهای مربوط به محرکهای نامطبوع از جمله دردهای معده یا حمله های کیسه صفرا و احساسهای مربوط به محرک های لذت بخش همچون وجود یک نوشیدنی گرم در معده در یک روز سرد زمستانی را ایجاد می کنند.

انجام فرآیند ادراک معمولاً تنها با همکاری اندامهای مختلف صورت می گیرد.

حواس تقریباً هیچ گاه به تنهایی و در انزوا عمل نمی کنند، آنها به یکدیگر یاری می رسانند، با هم در می آمیزند، و گاه نیز یکدیگر را نفی می کنند.

وقتی ما در یک کلیسای جامع گوتیک ایستاده ایم، صدای دسته کر و بوی خاص کلیسا نیز به ما در ساختن تصویر کلی که در ذهن داریم کمک می کنند.

مطلب حواس را با سخنان میشل سره در مورد هماهنگی حواس به پایان می رسانیم:

هیچ کس تا کنون یگانه عطر گل سرخ را فقط نبوییده است.

شنیدن چه بسا، و زبان بی تردید، نیز به این انزوا و تک گزینی می پردازد.

جسم، یک گل سرخ و هزاران رایحه اطراف آن را می برید و در همان حال همزمان کرک آن را لمس می کند، به منظره رنگارنگ می نگرد، با امواج صوت به ارتعاش در می آید، و در عین حال که این جریان احساسات را پس می زند تا جمال تصور بیابد، به ژرف اندیش انتزاعی می پردازد و یا در خانه فرو می رود.

پکیج آموزش طراحی معماری ویژه ورود به بازار کار معماری


دانلود فایل وورد متن کامل این مقاله

پسوورد فایل فشرده : amoodabniyeh.com


شما می توانید مقالات زیر را نیز بخوانید:

آموزش اتوکد فقط در 3 ساعت-قسمت اول

ويژگي هاي معماري ايراني اسلامي-قسمت اول

دانلود رایگان ژورنال معماری داخلی

معماری معاصر ایران در دوره قاجار

هنر و تکنولوژی، معماری و ساخت